مَن

آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی

مَن

آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی

من در خیال هایم غرق بودم .اراده می کردم یک رَج دیگر از رویا بافته بودم و هر لحظه ،نقش ِ فرش ِ نامرتب افکارم را می دیدم و بی نفس، در غرور و خودخواهی ام می ماندم
مَن آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی ام. آن جا که خورشیدش تمام روز وسط آسمان دست به کمر ایستاده. سلاح جنگ هایم خاطرات و اتفاقات و کلمات اند. خون ریزی ها بی رنگ و زخم ها ابدی!
ابدیّت ای که هر روز به پایان می رسد.

آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۳/۱۶
    ...
پیوندها

۲ مطلب در اسفند ۱۳۹۶ ثبت شده است

۱۹
اسفند

ذاتا فرار کردن تو لحظه پیش میاد

آنی!

و من چه قدر متنفر که باید برم:)

کلی تلاش کردم همه چیز و همه کس درست کنم ولی حال ِ خودم درست نشد!

باید برم فقط..

چه قدر متاسفم که نمی تونم هیچ توضیحی به کسی بدم..

و چه قدر دلتنگم..

اما نزدیک موندم فقط انفجار و انفجار و بس!

میدونم وقتی برگردم هیچی عین قبل نمیشه

میدونم دارم ی غذای مسموم می خورم و آخرش چی میشه

اما مجبورم!

به خاطر خودم

به خاطر آدمای زندگی م مجبورم!

پ.ن

اینو اینجا میذارم که یادم یمونه چرا رفتم

یادم بمونه وقتی برگردم همه طلبکارن:)

البته که حق با اوناس

۰۳
اسفند

میگفت برای فرار است که دست و پا میزنم

من برایش زبان درازی میکردم که خیر! نوعی دفاع است


میگفت نوعی نمایش اجرا میکنم


من دست ِ پوچ ِ گل یا پوچم را نشان میدادم و میگفتم مگر از نمایشم بدت می آید؟


دلم می خواهد تا آخر دنیا نشانش دهم اشتباه گفته و اشتباه می کند


به قول خودش "شیطان" باشم و زمزمه کنم


اما..


مرا مرهمی نیست برای این زخم نامرئی..


آرام نمی شوم!


نه با صلح نه با جنگ..


مرا مرگ ِ بی قراری و بی ثباتی است..


مرگ یک متغیر :)