مَن

آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی

مَن

آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی

من در خیال هایم غرق بودم .اراده می کردم یک رَج دیگر از رویا بافته بودم و هر لحظه ،نقش ِ فرش ِ نامرتب افکارم را می دیدم و بی نفس، در غرور و خودخواهی ام می ماندم
مَن آخرین بازمانده ی جنگ های داخلی ام. آن جا که خورشیدش تمام روز وسط آسمان دست به کمر ایستاده. سلاح جنگ هایم خاطرات و اتفاقات و کلمات اند. خون ریزی ها بی رنگ و زخم ها ابدی!
ابدیّت ای که هر روز به پایان می رسد.

آخرین مطالب
  • ۹۷/۰۳/۱۶
    ...
پیوندها

آخرین هفته..!

جمعه, ۱ تیر ۱۳۹۷، ۱۲:۴۲ ق.ظ

شهاب سنگ دوازده ساله ی من بالاخره دارد به مقصدش می رسد!

یک برخورد که ۱۲ سال است سرنوشتش نوشته و حالا به لحظه انفجارش نزدیک می شود..


عاطفه ی شش- هفت ساله پشت میز کلاس اول یا پیش دبستانی اش نشسته و معلمش زمزمه میکند : چشم بهم بزنید از پشت میز پیش دانشگاهی تان بلند شده اید..


این چشم بهم زدن آن قدر طولانی و پر خاطره بوده که از وجودم لبریز شده و دیگر حجمش را نمی فهمم..


در بی نهایت به صفر میل میکند..


هفته ی آخر است که دارَمَش..


چه کسی میداند پس از برخورد شهاب سنگ هر کدام از این خاطره ها کجا تبعید می شوند؟


هر کس که عامل این خاطره هاست؟


یک چیز می خواهم!


تک تک شان یک پایان شاد و آرام را تجربه کنند..


یک بی نهایت ِ مثبت..


دلم تنگ ِ تنگ می شود..


به آخرین هفته ی دانش آموزی خوش آمدید..

  • عاطفه

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی